یسناگلییسناگلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
آرش کوچولوآرش کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

گنجشکک اشی مشی

صندلی عقب

قرار گذاشته بودیم ,روز جمعه بریم جمعه کتاب وچند تا کتاب بخریم ,برا همین دیروز صبح زود بیدار شدیم و اماده رفتن... طبق معمول من از یسنا وباباییش زودتر حاضر شدم ودیرتر از اونا رفتم پایین. وقتی در ماشینو باز کردم خیلی تعجب کردم یسنا خانوم برا اولین بار حاضر شده بود بره صندلی عقب بشینه ! قبلا جلو مینشست وکلی از سرو کولم بالا میرفت وباهیچ بهانه وبازی هم حاضر نمیشد بره عقب و  جیغ میکشید. خلاصه نفهمیدم باباش چیکارش کرده بود که حاضر شده بود مثه به خانوم بره عقب بشینه وبازی کنه ! به هر حال دستش درد نکنه! میدونم بخاطر راحتی من این کارو کرده فداش بشم اینقد مهربونه. قربون دخترکم بشم تاوقتی رسیدم یه عالمه قصه وشعر برا لاک پشت شی...
18 اسفند 1392

منتظر یه قطره اشک!!!

ساعتای 11 یه پفک آوردم  بدم یسنا تا دیدش نون تو دستشو انداخت وپفکو از دست من چنگ زد ورفت جلوی تلویزیون بعد یه چند دقیقه ای اومد پیشم ,چشماشم رد کرد وگفت :مامانی گیه کن دیگه ...!  گفتم براچی مامانی ؟ گفت پفکو ازت گرفتم مخوام تنهایی بخورمش دیگهههه....! ...
18 اسفند 1392

کمک به مامان

چند روز پیش  بابایی دستش درد نکنه یه عالمه اسفناج گرفته بود  انقدی که خوب از بیکاری در اومدم و وقتم حسابی باتمیز کردنشون پر شد همیشه همینجوری سبزی میخره بابا یکی نیست بهش بگه چرا این همه اسفناج برا دو آدم ونصفی؟ ولی خب حالا دیگه تنها نیستم یه دختر دارم مثه شیر هوامو داره نمیذاره بهم سخت بگذره وخلاصه چند دقیقه اول رو کمکم کرد اسفناج پاک کنم دست گلت درد نکنه عزیز مامان     ...
28 بهمن 1392

سرگرم کننده ترین بازی برای یسنا

   سال و3-2 ماهت که بود تا کنارت می نشستم خودت رو می چسبوندی به من وقت وبی وقت ازم شیر میخواستی یه روز برای فرار از بهوونه گیریهات برای شیر یه فرکری به سرم زد رفتم یه سررسید پارسالی ویه خودکار اوردم شروع کردم به کشیدن شکلک برات:نی نی خندون ,نی نی ناراحت ,گریون ,اخمو و....وهمه جور حیوون فانتزی .خدایی نقاشیمم بد نبود! از اون روز عاشق نقاشی شدی ,تا حوصله ت سر میرفت دستمو می گرفتی ومیبردیم تو اتاق واشاره میکردی به همون سررسید و می گفتی نی نی .منم برات میاوردمش ونقاشی میکشیدم. الهی بگردمت از اون روز مجله خون هم شدی وبا همه کوچولوییت هر جا عکس بچه ها رو میدیدی اداشون رو در میاوردی مثلا اگه بچه در حال جیغ کشیدن بود تو هم جیغ میکشید...
15 دی 1392

کارای جدید یسنا

   چند روزیه که کارای جدید یاد گرفتی,وقتی جیش داری با خودت حرف میزنی ومیگی من جیش بگونم بعدم روزانوهات میشینی وجیشتو میکنی واعلام میکنی من جیش کدم این کارو از یاسمین خاله یاد گرفتی که چند سال از خودت بزرگتره و دیگه تنهایی میره دستشویی فکر میکنم اونو موقع جیش کردن دیدی .دختره فضول به جیش کردن بقیه هم کار داری ؟! فکر میکنم دیگه کم کم باید از جیش بگیرمت.   یه کار دیگه هم که یاد گرفتی پنچر شدنه آخه چند هفته ای میشه که صبح تا شب برنامه عمو پورنگو نگاه می کنی وعاشق شخصیتاشی . کمرتو قر میدی میشینی و میگی:فییییییییییسسسسسسسسس بعدشم از من میخوای که بادت کنم  منم بادت میکنم وبلند میشیو میپری هوا وبومبلم میکنی هیکل کوچولوت خیلی ب...
15 دی 1392

اولین های یسنا گلی

اولین لبخندت:2ماهگیت بود اولین قهقهه:4ماهگیت بود اولین غذایی که خوردی:حریره وفرنی در4ماهگی اولین مراجعه ات به پزشک :25 روزگی بخاطر کولیک شبانه تا یک ماه هرشب یکی دو ساعت گریه میکردی اولین کلمه ای که گفتی :مام(مامان اولین جمله ای که گفتی:بابایی نگن(وقتی بابا سربه سرت میذاشت) اولین مهمانی که رفتی :دیدن ثنا که 16روز ازتو کوچیکتر بود در1ماهگی اولین دندونت که در اومد :دندون پیشین پایین چپ بود در7ماه ونیمگی اولین مسافرتت:در7ماهگی اولین بار که تنهایی روی پاهات ایستادی :مصادف با اولین شب یلدای زندگیت بود(انشاالله که عمرت مثه شب یلدا طولانی بشه وبتونی همیشه روپای خودت بایستی) اولین قدم زندگیت:یک هفته به 1سالگیت ا...
12 دی 1392

بازی

         چند وقتیه یه بازی جدید بایسنا راه انداختیم که نه هزینه میخواد و نه سرو صدا داره تازه خیلی هم خوش میگذره چون هم میخوری هم بازی میکنی. !       اینجامینویسم شاید شما هم خوشتون بیاد چون براسرگرم کردن بچه ای که حوصله اش سر رفته ومدام نق میزنه فک میکنم جواب بده.      موقع میوه خوردن با پوست میوه برا یسنا شکلک درست میکنم اونم کلی ذوق میکنه وبلند میشه براش میرقصه البته عروسک پوست میوه ایش فقط  دو سه دقیقه جون داره بعد خرابش می کنه . حالا من بهش میگم برام عروسک درست کنه با همون تکه های عروسک قبلی. یسنا گلی شکلای هندسی رو هم با همین روش یاد گرفت...
12 دی 1392

شیرین زبونیای یسنا گلی

همیشه خودتو سوم شخص خطاب میکنی .مثلا میگی :نسام گذا بخویه (یسنا غذا بخوره ) بخاطر همین عادتت هر وقت قربون صدقت میرم ومیگم :یسنا تو عشق منی ؟ .  میگی : نه...!                           - جیگر منی ؟   - نه...!                                                                                                 &...
11 دی 1392