یسناگلییسناگلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره
آرش کوچولوآرش کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

گنجشکک اشی مشی

دختر, دلسوز پدر!

1394/4/5 0:54
نویسنده : مامان مهلا
862 بازدید
اشتراک گذاری

دو هفته پیش بابای یسنا عمل کیسه صفرا داشته, و خدارو شکر الان بهتره متنظرولی جای بخیه هاش خوب خوب نشده ,یسنا هم ازون جایی که مثه بقیه دختر بچه ها باباشو خیلی دوس داره محبت,تو این چن وقت کمک حال بود بغل!...اونم چجوری :

روزی که رفتیم بیمارستان عیادت باباش ,اجازه ندادن یسنا بیاد پیش باباییغمگین و عمه ش جلوی درت نگهبانی مراقبش بود, تا ما بریم عیادت...

حالا نقل قول از عمه ش:"وقتی شما رفتین بالا یسنا اشک تو چشاش جمع شده خطاو در حالی که دستاشو بالا پایین میکرده , گفته: "الان اینا بدون من رفتن بالا ااااا...بابام میگه پس چرا دختر منو  نیاوردین غمگینمن ببینمش حالم زودتر خوب بشه!"خطا

**************************************

دو سه روز پیش یهویی اومده پیشم, بعد یکسال اسباب کشی ,گله میکنه که چرا اومدیم تو این خونه و من دوس داشتم خونه قبلیمون می موندیم...!دلخور

منم بهش گفتم, از خدا بخواه که بابا بتونه یه خونه بخره که دیگه  از اونجا نریم...متنظر

یسنا با پوزخند و تعجب :" عههشیطان.......خونه بخره؟!سوال....خونه که خریدن نیست !!!متفکر

من:"چرا خونه خریدنیه..."عینک

یسنا در حالی که دستاشو از هم باز کرده :"بابا چجوری میتونه خونه به این بزرگی رو بخره بیاره اینجا؟! متفکر

زور نداره !غمگین......زخمای شکمش دوباره پاره میشه...!"خطا

*****************************************

بابای یسنا قبل از عملش ,بخاطر جلوگیری از دردای شکمی  مجبور بود همیشه غذای آب پز بخوره ,غمگینکه من تو غذاش از سبزیجات مخصوصا کلم و هویچ و بروکلی زیاااااد استفاده میکردم ......

چن روزی بود کلم تموم کرده بودیم ,بدون کلم غذا براش درس میکردم!

رفته بودیم شهرمون ,خونه مامانم ,بدون بابایی...... وقتی ازش پرسیدن حال بابات چطوره ؟

گفت:" هیچی.....! کلم نداااااااااااره بخوره......... هویچ ندااااااااااره!زبان

بعضی وقتا هم  به باباش میگفت بابا کلمی و خودش خخخخخخخخخ میخندید!شیطان

****************************************

بابای یسنا  وقتی میخوابه, رو صدا خیلی حساسه, یعنی همه جا باید ساکت باشه!کچل

طفلی بچمبغل عادت کرده وقتی منو بابا (مخصوصا باباسبز) خوابه ...خیلی آهسته و به حالت در گوشی صحبت میکنه !تشویق

وقتایی هم که بابا خوابه و می برمش دستشویی ,یاد گرفته فقط کلید برقو روشن میکنه و فن  دستشویی رو خاموش میذارهآرام و همینجوری درگوشی میگه :"مامانی اینو روشن نکردم ,که بابایی بیدار نشه از صداش"بغل

 

 

پسندها (4)

نظرات (8)

همراه رایانه
5 تیر 94 9:51
همراه رایانه مرکزی برای پاسخگویی به سوالات رایانه ای تلفن :9099070345 www.poshtyban.ir
مامان ریحانه
5 تیر 94 15:07
فدای دختر دلسوز پدر بشم من قربون تموم شیرین زبونیهایش عسل خانوم خوشگل
مامان مهلا
پاسخ
خدا نکنه ریحانه جووووووون مرسی از ابراز محبتت راستی یه چیز جالب همین الان برات پیام گذاشتم از وبت اومدم بیرون که دیدم پیام گذاشتی
عمه فروغ
6 تیر 94 11:15
ای جووووووووووووونم به دخترک مهربوندخترا همه بابایی هستندان شاا.. که بابای یسنا کسالتش کاملا برطرف شده باشه
مامان مهلا
پاسخ
مرسی خانومی خدا رو شکر الان خیلی بهتره
samira
7 تیر 94 15:37
ماشالله به یسنا خانوم شیرین زبون خیلی باحالی دختر ، مامامنش من موندم این حرفا چطوری به ذهنش میرسه
مامان مهلا
پاسخ
ماشاالله به جونت سمیرا جون خودمم موندم
اتی مامان
7 تیر 94 16:42
الهییییی....شیرین منی یسنای منعزیزم تو خییییلی باهوش و شیرین زبونیایشالله بابایی زودتر خوب بشه
مامان مهلا
پاسخ
ممنون خاله جونم لطف داری اتی جون خدا همه مریضارو شفا بده
شادی
10 تیر 94 16:05
چه دختر مهربونیییییییییی. خوش به حال باباش.
مامان مهلا
پاسخ
ممنون واقعا خوش بحال باباش
مامان سما
6 اسفند 94 1:45
عزیزدلم ‌...همچین دختریو باید قاب گرف زد تو قلب.....خداحفظش کنه‌..ایشالله باباییشم خوب بشه ک یسناجون دیگ اشکای خوشکلش نیاد پایین..😘😘
مامان مهلا
پاسخ
بعععله همه دخترا ارزش قاب گرفتنو دارن ممنوووونم خدارو شکر الان دیگه خوبه خوبه
ستاره
22 آبان 95 13:19
عاشقشم دیگه