یسناگلییسناگلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
آرش کوچولوآرش کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

گنجشکک اشی مشی

از گفته های ایشون...!

1394/4/13 2:12
نویسنده : مامان مهلا
463 بازدید
اشتراک گذاری

صراحت

چادرشو سرش کرده رو مبل نشسته و روشو تنگ گرفته!زیبا

میگه:"خودمو برم به مامان فاطمه های پیییییییییییررررررررررررررم نشون بدم!!!شیطان

*هر دوتا مامان بزرگاش اسمشون فاطمه س

*کلمه پیر رو با همین غلظتی که نوشتم گفت!عینک

*********************************************************************************

فداکاری

از افطاری میومدیم تو راه یسنا گفت :"مامان من دستام کی مثه دستای تو میشه ,که بتونم ایشوری (اینجوری:منظور بشکن زدن بود)بکنم؟متنظر

من:"کم کم که قدت بلند بشه, بزرگ بشی, دستاتم بزرگ میشه! ولی باید غذا بخوری که بزرگ بشی!"

بگذریم...

یه نگهبان ساختمونی هست نزدیک خونمون, وقتی مهمونی چیزی داریم براش غذا میبریم

همیشه هم غذا رو میدم دست یسنا که بهش بده...آرام

امشب که یسنا میخواست غذایی که از افطاری برای این حاج آقا آورده بودیم  رو بهش بده ,

بنده خدا نتونست غذا رو بگیره ,چون دستاش میلرزید و غذا ریخت ...غمگین

اومدیم تو ماشین و یسنا اداشو درآورد!دلخور

بهش گفتم "خب  چون پیر شدن زور نداشتن ظرفو بگیرنغمناک تو باید بیشتر مواظب می بودی !اجازه

و بعد از سوال و جوابهای  متعدد ,به یسنا گفتم :"خب همه پیر میشن !"آرام

"وقتی تو مثه من بزرگ بشی... خانوم بشی... من و بابا هم پیر میشیم خطا!"

یسنا:"پس من دیگه گوشت نمی خورم ...!غذا نمیخورم ...!"قهر

_:چرا دخترم؟!متنظر

_:"چون من اگه غذا بخورم بزرگ میشم ,!درسخوان

بزرگ که بشم, شما پیر میشین !غمگین

من دوست ندارم شما پیر بشین!خطا

من مامان بابای پیر نمیخوام!"قهر

بعد دو دقیقه  هم که رسیدیم خونه جاتون خالی نصف یه تن ماهی رو خورد.....!خندونک

*****************************************************************************

خواب دیدن

تازگیا همش میاد میگه یه خواب دیدم اینجوری و اونجوری!بغل

یه روز (به حالت یادآوردی کردن )میگه :"مااااماااان آرامعه خوابی دیدم که خیلی قشنگ بوووووووووود!محبت

آدته(یادته)؟!زیبا

برام تعریفش کنآرام"

من:"عههههه تو خواب دیدی باید تعریف کنیمحبت من که نمیدونم چی خواب دیدی عزیزم!بوس"

یسنا :"چرا میدونیراضی...!آخه تو ام  بودی!عینک"

 

 

*****************************************************************************

 

پسندها (3)

نظرات (7)

عمه فروغ
13 تیر 94 16:35
سلام مهلا جون ای جوووووونم به یسنای شیرین زبونم تن ماهی هم نوش جونت عزیزم خوب راست میگه دیگه شما هم تو خوابش بودی پس زود تعریفش کن
مامان مهلا
پاسخ
سلام عزیزم...فک کن یکی دیگه خواب ببینه تو مجبور باشی تعریفش کنی
مامان ریحانه
14 تیر 94 13:16
ای جااااااااااااااااانم فدای شیرین زبونیاش خواب رو خیلی قشنگ اومده فکر کن از این به بعد همه ی کسانی که ما یه جورایی تو خوابشون باشیم توقع داشته باشن که ما اون خواب و تمام و کمال واسشون تعریف کنیم اون موقع چه شود بچم از بعد تن ماهی دیگه خواسته غذا نخوره تا بزرگ نشه بعدشم پیر نشه شما اون قسمتو ندید بگیر بوس واسه یسنای شیرین زبون
مامان مهلا
پاسخ
مرسی خانوم واقعا برا خود منم خیلی جالب بود یکی دیگه خواب ببینه یکی دیگه تعریف کنه باورت میشه از همون روز خیلی جوش منو میزنه که پیر نشم
samira
15 تیر 94 14:22
مهلا جون سلام ماشالله به یسنا خانم گل راستی میگم چه کار خوبی میکنید غذا رو میدید یسنا ببره یاد میگره کمک کردن به دیگران رو
مامان مهلا
پاسخ
سلام ممنون ماشالله به جونتون مرسی منم مخصوصا غذا رو میدم دست یسنا وسعی میکنم هر سری با خودم ببرمش اتفاقا چون مرد مهربونیه و اظهار محبت میکنه به یسنا میگه دستت درد نکنه باباجون! یسنا هم دوستش داره با اینکه دو ماهی بیشتر نیست که می بیندش
شادی
18 تیر 94 21:30
عزیزممممممممم. چقدر شیرین بود حرفاش. اون آخری خیلی بامزه بود
مامان مهلا
پاسخ
مرسی خانومی خودمم خیلی خندیدم به این حرفش
اتی مامان
20 تیر 94 16:58
عزیزم یسنای باهوش منمهلا جان تولدت مبارکهاباشه گلم
مامان مهلا
پاسخ
ممنونم اتی جون مرسی که تولدمو تبریک گفتی
بابائی
21 تیر 94 1:11
با سلام نمی دونم مشکلتون حل شد یا نه ؟ اگر نشد به این سایت سر بزنید یه نرم افزار هست که هم سیستم ایفون و هم اندروید را پشتیبانی می کنه شاید بدردتون بخوره http://www.downloadsoftware.ir/apowersoft-phone-manager.php موفق باشید
مامان مهلا
پاسخ
سلام ممنون از راهنماییاتون سر فرصت حتما امتحان میکنم راستش هنوز فرصت نکردم! لطف کردین!
ستاره
22 آبان 95 13:16
یعنی دخترت من و کشته با شیرین زبونیهاش خیلی باحاله
مامان مهلا
پاسخ
چیکار کنیم دیگه