آبجی یسنا
سلام به دختر قشنگم
دخترم حالا دیگه فقط دختر من نیست !یه آبجی هم به نقشش تو خونه اضافه شده...!اونم چه آبجییییی!
یه آبجی کوچولوی مهربون و مسئول!
اولین مسئولیتی هم که عهده دار شد انتخاب اسم برا داداشش بود...
بله؛اسم آرش رو یسنا انتخاب کرد؛ حالا این اسم رو از کجا آورده ؟
یسنا عاشق سریال کیمیا بود ،مخصوصا از وقتی آرش وارد سریال شده بود ،و عشق و عاشقی و عروسی و لباس عروس و... اینجور چیزا، که تقریبا همزمان بود با اوایل حاملگی من،و همونجا بود که اسم بچه ما که هنوز جنسیتش مشخص نبود معلوم شد:"اگه دختر شد اسمشو کیمیا میذاریم اگه پسر شد میذاریم آرش."خلاصه از همون اول یسنا خانم دست ما رو بست و خودش دست بکار شد .!ما هم بعدها هر چی دنبال اسم گشتیم اسمی مناسب تر از اسم انتخابی یسنا خانم پیدا نکردیم .! در واقع دلمون نمی خواست رو حرفش حرف بزنیم تو این قضیه.
خلاصه دختر ما از همون اول، نشون داد که چه آبجی مهربونیه ،طوری که وقتی بدنیا اومد ،از شدت ذوق یه جوری قربون صدقه میرفت، که ما در عوض کاری نمیکردیم جز قربون صدقه خودش رفتن...!!!
ابراز احساسات یسنا ،با غلظت تمام اینجوری بود:
الهی خواهر !قربونت بره...
دلبرگ خواهرررررر...
جگرتو بخورم الهی....
دورت بگرررردم....
و نهایت علاقه به داداشش ترکیب انواع قربون صدقه رفتن ها بود:
قربونتو بخورررررم ااااالهی!!!!!!!
وقتی هم که آرش رو گذاشتم کنار باباش که به کارام برسم و بابا با بی توجهی فقط سرش تو کار خودش بود، به دفاع از داداشش گفت :مامان این چه رفتاریه که یه پدر با پسرش داره ؟واقعا که!
من:مگه چی شده؟!
یسنا :نگاش کن!...نه بوسی!...نه قربون صدقه ای !...انگار نه انگار
از وقتی داداشش اومده ازین جور حرفا زیاد شنیدیم از یسنا خانوم که بعدا سر فرصت جهت اطلاع داداشش در آینده حتما اینجا ثبت میشه