منتظر بهارم...
یه یاکریم تو تراس خونمون تخم گذاشته بود وتو این مدت که جوجه هاش از تخم در بیان، فقط نشسته بود !کهگداری جاشو با جفتش عوض میکرد که بره یه هوایی بخوره !!!
حکایت من تو زمستونی که گذشت مثه همین یاکریم بود!
زمستونو خیلی دوس دارم !اما چه خوب که دیگه داره تموم میشه...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی