یسناگلییسناگلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره
آرش کوچولوآرش کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

گنجشکک اشی مشی

چرا ظرف مرا بشکسته لیلی؟!

1398/3/1 10:14
نویسنده : مامان مهلا
328 بازدید
اشتراک گذاری

برگردیم به روزای قبل از ۲۳ بهمن؛

برای آرش هیچ اهمیتی ندارم😔اصلا انگار منو نمیخواد!

باهام سازگار نیست!🙁همش باهام لجبازی میکنه!

از دستم غذا نمیگیره!بغلم نمیاد😔

نمیدونم چشه!

چه کار بدی در حقش کردم ،که سزاوار این همه بی اعتنایی ام؟؟!!

حتی صبا که از خواب پا میشه بغلم نمیاد!🙁اگه باباش باشه که هیچ ... میره بغل باباش،یا خواب آلود میره میشینه پشت در توالت که باباش بیاد بیرون و بغلش کنه!...اما بغل من نمیاد

اگرم باباش نباشه و از خواب بیدار بشه ،میاد تو حال با ذوق دستامو باز میکنم که بیاد بغلم(با اینکه میدونم نمیاد)...اما اون راهشو کج میکنه با اخم میره رو مبل پشتشو از من میکنه دراز میکشه!😟😢

وقتیم که ازم چیزی میخواد طلبکارانه میگه!

🙁🙁🙁🙁

همه اینا برام قابل تحمله؛ولی اونجا که بی مقدمه میگه :"مامان من تو رو دوس ندارم ،فقط بابا رو دوس دارم"!

دلم میشکنه!😢😢😢😢

آخه چرا؟!

من که کاری نکردم!😟

تا اینکه ۲۳ بهمن ،روز تولد یسنا،میرم اسباب بازی فروشی که براش عروسک جیشی بخرم و برای آرش هم یه اسباب بازی که دوست داشته باشه....(حیوون)

آرش این روزا فقط حیوون دوست داره اونم وحشی!!!

هر چی وحشی تر بیشتر مورد علاقه ش قرار میگیره!

بلاخره برا یسنا عروسک جیشی خریدمو همونجا کادو کردم ، برا آرشم دایناسور...

اومدم تو ماشینو همونجا دایناسوراشو بهش دادم....

داشت از ذوق زبونم لال میمرد!

و ازونجا بود که دیگه من شدم مامان دوس داشتنی آرش!😃😄😄😏😏😏😏😏

از همون زمان تا الان روزی چند بار میگه :"مامان تو برام داینَسور انگیدی.ممنونم"

الان دیگه جفتمون عاشق دایناسور شدیم😍

رابطه مون عالی شده🤗😍

بوس میده،بغل میده،میگه دوست دارم،از همه مهمتر برام میخنده!😀

اما هنوز برام سواله چرا اینجوری بود؟؟؟!!!🤔🤔

پسندها (8)

نظرات (2)

عمه فروغعمه فروغ
1 خرداد 98 11:15
خدا رو شکر که  تو رابطتتون صلح و آشتی برقرار شده😉
مامان مهلا
پاسخ
اره خدا رو شکر😀
همین الان بیدار شده دستشو انداخته گردنم چشماشو بسته😍🙄😊

2 خرداد 98 22:35
عزیز دلم چه شیرینه
ینی با این حرف زدنش من از اینجا دلم براش قنج می ره 😀
فک کنم به یسنا جون محبت کردید و آرش عزیز بهش حسودی کرده :/مرد دوست داشتنیی
مامان مهلا
پاسخ
ممنونم😍
نه آلیس جان فک نمیکنم قضیه حسودی بوده...دلیل اصلیشو نمیدونم.اما حدس میزنم بخاطر دوری ۳ ماهه از باباش بود که کار تو یه شهر دیگه برداشته بود!🤔
ولی خب عشق به بابا فک نمیکنم باعث نفرت از مامان باشه🤔یا برعکس
دلیلش هر چی بود،با پادرمونی داینَسورا خوشبختانه تموم شد!
😂