این روزای آرش...
صبح از خواب بیدار شده بود. از پشت پنجره صدای جیک جیک پرنده می اومد
آرش گفت:"مامان پاشو فک کنم امروز روز خوبی میاد باشه چون گنجشکا برامون آواز خوندن.!" 🤗🤗🤗🤗🤗
*************************
بدون اینکه این جمله رو قبلا جایی شنیده باشه، هر روز وقتی می بینه کلی از صبح گذشته، میگه:"چقد زود دیر شد."!!!
فک میکنم قابلیت شاعر شدنو داره😉
****************************
قدیما بچه ها رو از خدا میترسوندن؛ همیشه می گفتن اینکارو نکن خدا کورت میکنه. می بردت جهنم و....
مامان فاطمه هم یه روز به آرش گفتن این کارو نکن که خدا.... (یکی از همین حرفا)
آرش سریع جبهه گرفت و گفت:"خدا خیلی مهربونه آدما رو دوست داره هیپ چج(هیچ وقت😄) ما رو اذیت نمیکنه.
*****************************
وقتی باباش میخواد بره سرکار هر روز با این شعر باباشو بدرقه میکنه؛
" آی قشّه قشّه قشّه نون و پنیر پشته
دوشتت دارم فراوون" با بوس🤗🤗😍😍
**************************