این روزای یسنا..........
"پشت خارون"
ما شدیم پشت خارون یسنا و البته ننه شهرزاد قصه گو!
هر شب قبل از خواب میگه مامان هم قصه بگو هم پشتمو بخارون
تا نخارونم خوابش نمیبره!
منم کم نمیارم آخر شب اگه اذیت کنه جریمش نخاروندن پشتشه به مدت چند ثانیه!!!
آخه زمانش بیشتر باشه نصف شب خونه رو میذاره رو سرش!
*************************************************************************
"جل الخالق از بچه های امروزی"
برا خودمون دوتا آب انار گرفتم بخوریم ریختم تو دو تا لیوان
میگه مامان بیا اول لیوانامونو بزنیم به هم بعد بخوریم!!!
*************************************************************************
"جارو برقی"
امشب رفتیم با باباش براش یه جارو برقی خریدیم اونم به سلیقه خودش
جارو برقیش جایزه شب جیش نکردنشو کمک به مامان تو پهن کردن سفره بود!
و برای اولین بار وقتی تو ماشین بودیم گفت حالا بریم خونه
نقشه داشت
میخواست زود جارو برقیشو راه بندازه.
**************************************************************************
"آهنگ مورد علاقه"
نمی دونم چی شده که همش آهنگ "باز منو کاشتی رفتی ...تنها گذاشتی رفتی"
رو با خودش که میخونه بمااااند....!
وقتی تو ماشینیم هم به باباش میگه همین آهنگو بذار
جالبتر اینجاس که باباش این آهنگو تو ماشینش نداره!
نمیدونم طرف کیه!
**************************************************************************
"قرص قبل از خواب"
بیشتر شبا که برقا خاموشه و دیگه میخواد بخوابه,
ازم آب میخواد براش میارم ..........
ولی همیشه قبل از خوردنش یه چن تا قرص خیالی مثه آدم بزرگا میندازه بالا و آبم از روش!
اصلا وابدا آدمی که یکسره اهل قرص و دوا خوردن باشه نیستم برا همین تو چرای این کارش موندم!!!
**************************************************************************
"نصیحت یسنایی"
پارسال از مجموعه سی دیای خاله ستاره براش گرفتیم
توی تبلیغاتش یه دختر بچه خوشکل میگه :"مامانااااا باباهااااااا سی دی کپی نخریناااااااا
جان من نخرین ......جان من نخرین......"
یسنا اینو حفظ شده بود ومدام باخودش بلند بلند تکرار میکرد.....
رفته بودیم خونه مامانم انقد این جملات یسنا رو مامانم اثر گذاشته بود
که متوجه شدیم مامانمم به این درد گرفتار شده و
موقع ظرف شستنو جارو زدنو خلاصه همه کاراش این جمله ها رو عین یسنا با خودش تکرار میکنه!!!
*************************************************************************
"رفیق نارفیق"
با تهمینه دیوار خونه مامانمو خط خطی کردن...
داداشم اومد خیلی خونسرد گفت :کی دیوااااااااااارو خط خطی کرده؟
یسنا گفت:"تهمینه ...من!!!"
داداشم دوباره ولی اینبار با عصبانیت:گفتی کی دیوارو خط خطی کرده؟
یسنا:" تهمینه...تهمینه!!!"
**************************************************************************