یسناگلییسناگلی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره
آرش کوچولوآرش کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

گنجشکک اشی مشی

اینم از شروع تابستون بچه ها

یسنا و تهمینه از اول تبر میرن کلاس ژیمناستیک،یسنا خیلی علاقه نشون میده و حس میکنم استعداد پیشرفت همداره بخاطر انعطاف پذیر بودن بدنش و اینکه تو خونه همش غلت و ملاق و کله ملق و خوب یاد گرفته بود و همش دلش میخواد خودشو کشو قوس بده ،امیدوارم دخترکم تو اولین تجربه زنگی ورزشیش موفق باشه،وااای وقتی جفتشون از کلاس میان سر ما رو میخورن ،میخوان هر چی یاد گرفتنو تو خونه تمرین کنن اونم رو تشک ،ماشالله همه هم همراه با توضیحات کامل...!آرش هم این وسط ما رو بی نصیب نمیذاره و ادای اونا رو در میاره ،از رو مبل جفت پا میپره پایین و اسمشو گذاشته پپله باژی، یا سر پایین یه پا به هوا میگه کللله ملگ...هر وقت هم که اونا برا توضیح سرازیر میشن به طرف من اونم میاد و ...
13 تير 1397

امید در درون قفس

امیدم را مگیر از من خدایا خدایا خدایا دل تنگ مرا نشکن خدایا خدایا خدایا من دور از آشیانم ،سر به آسمانم بی نصیب و خسته ماندم جدا ز یاران ، از مهار طوفان بال من شکسته امیدم را مگیر از من خدایا خدایا دل تنگ مرا نشکن خدایا خدایا از حریم دلم رفته رنگ هوس ، درد خود به که گویم، در درون قفس آه در درون قفس بس که دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلویم ناله خیزد و بس،ناله خیزد و بس میزنم فریاد هر چه بادا باد وای ازین طوفان وای ازین بیداد وای ازین بیداد،آه وای ازین بیداد    
11 تير 1397

دلتنگی

چند روزیه اومدیم شهر خودمون و دور از بابایی،با اینکه یسنا خوشحاله ازینکه پیش خانواده و فامیل و هم سن و سالاشه ،اما غم دوری از باباشو از هر کی پنهون کنه از من مادرش نمیتونه پنهون کنه،خیلی دلتنگ بابایه اما چاره چیه،؟ گاهی اوقات تو باید با زمونه بسازی ،گاهی اوقات هم زمونه باید با تو بسازه،حالا بگذریم از این جور حرف و حدیثا که اگه بخوام کامل بگم طومار میشه...پس نگفتنش بهتره،بریم سر آرش که فارغ از دنیا اونم گاه گاهی دلش تنگ میشه اما شیطنتاش اجازه نمیده این دلتنگی رو بروز بده،روزی هم نیست که یک کلمه جدید یا حرکت جدید یاد نگیره،الانم که عشق موتوره و یه سوییچ برمیداره شروع میکنه به دویدن و مثلا گاز دادن با صدای بلند،بعضی اوقات دلم برا مامان بابام...
4 تير 1397

پسر شیرین زبون

پسرم انقد شیرین زبون آخه یه جوری حرف میزنه حرف میزنه که آدم دلش غش میره ​​​​​​ خاله زهرا رو میگه زالا آقا اگه نصف شب تو عالم خواب پای آبجی بیوفته روش همون موقع تو خواب داد میزنه آبدی ندُن​ تازگیا هم که عشق موتور شده ‌و تو خونه ازین سر به اون گاز میده میدوه و میگه مورتوی قان قان ماسین منه گذا منه  اینا هم دفاعیه های آرش خان در مقابل یسنایه  مدام هم ببسی لولی ینی بستنی رولی درست میکنه چیزی هم که میخواد که اسمشو ندونه میگه ازینی بجای ازینا ...
1 خرداد 1397

Kiss me

همونطور که گفته بودم پسر برا پدرش خیلی ناز داره،عین یه دختر خودشو چنان برا باباش لوس میکنه که آبجیش به این سن رسیده نکرده! شب که کنار هم می خوابن! بماند،برا اینکه باد کولر به سر مبارکشون نخوره ،میرن زیر ملافه،حالا اینا رو ولش چنان این آقا آرش میوفته بجون باباش و بوس بوس میکنه که خدا میدونه ​​​​​​ از لبای باباش،چشماش،گوشاش،لپاش،چونه،گلو، یکی یکی انگشتای دست ،گاهی هم انگشتای پا همه بوسا هم صدادار این پدر ناز خسته از کار، هم که میخواد بخوابه ،بخاطر خودشیرینیای آرش نمیتونه،و بجاش یکی یکی مکان بوسا رو از زیر ملافه برا منو یسنا گزارش میده ما که خندیدن به بوسای پر صدا و فراوان آرش شده کار شبانه قبل خوابمون​ قسمت درام داستان...
28 ارديبهشت 1397

پدر ناز و پسر ناز

پسر ناز فقط برا پدرش ناز داره! پسر ناز با پدرش بیشتر حال میکنه! پسر ناز مثه جوجه اردکا تو خونه دنبال پدرش راه میره ،حتی تا پشت در توالت! پسر ناز همیشه دلتنگ باباشه با اینکه هر روز می بیندش! پسر ناز با شنیدن صدای باباش ذوق مرگ میشه! پسر ناز شب نصف شب که بیدار میشه بهانه پدرشو میگیره! پسر ناز، سر سفره باید رو پای پدرش باشه و از دست پدرش غذا بخوره! پسر ناز اولین داوطلب برا بدرقه و استقبال از درش توی خونه ست! پسر ناز اگه پدرشو یک روز نبینه،انقد مادشو اذیت میکنه که پدرِ مادرش درمیاد! پسر ناز،برعکس دختر ناز ،قلبش به باباش گره خورده ست!    
29 فروردين 1397

بدون عنوان

سلام دختر کوچولوی مامان ،یسنا گلی،ماشالله برا خودش خانومی شده....به حدی که که بعضی کارا رو بدون دخالت من میتونه انجام بده!مثه حموم کردن،نیمرو درست کردن یه کار خوب و مهم دیگه هم کع انجام میده کمک به داداشش هست!وقتی آرش آب میخواد ،یا یه اسباب بازی خاصی رو میخواد،یسنا خیلی خوب از عهده ش برمیاد!و در جواب آبجی گفتن های آرش بجز جان آبجی چیزی نمیشنوین چقد خوه آرش که همچین آبجی مهربونی داری،خوش بحالت! ناگفته نمونه که سومین دندون شیری این آبجی کوچولوی مهربون بعد از ظهر روز سال تحویل افتاد ! یسنا جون مبارکه!
19 فروردين 1397