یسناگلییسناگلی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
آرش کوچولوآرش کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

گنجشکک اشی مشی

آموزگار مادرانگی های من

1394/1/26 23:54
نویسنده : مامان مهلا
706 بازدید
اشتراک گذاری

چند وقتیه تو ذهنم همش یه نوزاد میاد !

دلم میخواد یه کوچولوی ریزه میزه باشه که باهاش ور برم !!!.....ماساژش بدم..... ترو خشکش کنم .....براش شعر بخونم!

اینا که از ذهنم میگذره ناخودآگاه یاد نوزادیای یسنا میوفتم و خودم;

یه دختر 3کیلویی و یه مامان بی تجربه و البته تنها;

میگم تنها , منظورم از 20 روزگیش به بعده _تا قبل از اون مامانم مسئول تمام کارای یسنا بود و من فقط بهش شیر میدادم و نوازشش میکردم_ یه مامان آآآآآآآآآآآسوده خاطر در کنار یه مامان با تجربه به همین خاطر خیالش از هر جهت راحت بود.

ممنونم مامان عزیزم به خاطر از خود گذشتگی های اون 20 روز

  حالا از 20 روزگی به بعد من موندم و یه نوزاد کوچولو  , تو یه شهر غریب...

بعضی چیزا رو از مامانم یاد گرفته بودم ,اما مراقبت از یه نوزاد فراتر از بعضی چیزاست...!

باید از یه جایی یا کسی کار یاد میگرفتم !

از یه معلم,

.

.

.

.

.

.

.

.

کتاب ,

تلویزیون,

مکالمه تلفنی با مامانم و آبجیم,

و خیلی راههای دیگه...

 

اما معلمی  بهتر از خود یسنا پیدا نکردم!!!

خیلی چیزا رو خودش بهم یاد داد...!

با گریه هاش ,بهم گفت که کارم خوب پیش نمیره و اینجوری تنبیهم میکرد...

با سکوت و گهگاهی باخنده هاش ,اعلام رضایت میکرد و تشویقم میکرد...

با خوابای کوتاه کوتاهش ,برنامه ریزی تو کارامو بهم یاد داد,

با گریه های شبانه ش ,صبر رو,

و با مریضیهاش, پرستاریو بازم صبر رو,

با لالایی خوندن و شعر خوندن براش ,یاد گرفتم که آرامش باچیزای کوچیک چه راحت میاد پیشت!

کم کم بزرگتر شد, و با رفتارای بچگانش و به هم ریزیهاش یادم داد ,چطور خونسردی خودمو حفظ کنم..

حتی ,ازش  یاد گرفتم  که وقتی حوصلم سر میره ,چطوری خودمو سرگرم کنم !

بهم یاد داد, استرس ها تو زندگی گذری هستن!

خیلی چیزا از یسنا یاد گرفتم ,البته گاهی اوقات شاگرد سرکشی میشدم و صبر و تحمل یادگیری رو نداشتم, اما یسنا معلم مهربونی بود ...گستاخی های منو ,میذاشت به حساب سختی درس هایی که بهم میداد و باهام کنار میومد و منو می بخشید!

اما باور کنید ,خیلی از همین لذت های کوچیک زندگی رو از همین معلم کوچولو یاد گرفتم!

 

 

    و مهمترین درس رو زمان جنینی به من یاد داد ...

عظمت و قدرت خدا رو با وجود یسنا تو رحمم لمس کردم ,بدون هیچ واسطه ای !

اگه اون نمیومد, هیچ وقت نمی فهمیدم چرا خدا به فرشته هاش دستور سجده با انسان رو داد ! اما زمانی که حامله شدم, یسنا رو نه به عنوان بچه م ,که به عنوان یکی از معجزه های خدا میدیدم !و با درک بزرگی این معجزه الهی بود که واقعا دلیل سجده به انسان رو با تمام وجود حس کردم!!!

 

 

 

 

حالا که همش فکر یه کوچولوی نازنازی میاد تو ذهنم ,خیالم راحته !چون اگه بخوام ترو خشکش کنم , با اعتماد به نفس انجامش میدم! نه مثه موقع یسنا با ترس و دلهره... چون زیر دست یسنا خانوم استاد شدم! و باوجود همچین معلمی نباید نگران چیزی باشم.!!!

 

 

 

پسندها (13)

نظرات (13)

مامان ثمره
27 فروردین 94 0:21
ای جانم به این مامان خوش ذوق و یسنا خانم گل
مامان مهلا
پاسخ
مرسیییییییییی
مهربوون(محیا)
27 فروردین 94 0:32
خیلی زیبا نوشتی مهلا جووووون خوش ب حال یسنا جون بخاطر داشتن همچین مادر نمونه ای
مامان مهلا
پاسخ
ممنون نظر لطفته عزیزم
مامان آنیسا
27 فروردین 94 8:50
خیلی قشنگ بود عزیزم خدا حفظش کنه این کوچولوی عزیزو برات
مامان مهلا
پاسخ
لطف داری خانومی خدا کوچولوی شما رو هم براتون حفظ کنه! ممنونم که به ما سر زدین
مامان کیمیا
28 فروردین 94 1:14
سلام سلام دوست جونی.خوبی؟دلم واست تنگ شده بود.خیلی پستت قشنگ وبااحساس بود به قول خودت خوب بود همووووونجور
مامان مهلا
پاسخ
سلام خاااانوم خوبی؟ کم پیدایی؟! خوشحال شدم بهم سر زدی و پیام گذاشتی! قربانت عزیزم لطف داری هموووووووجووووور
مامان محمدپارسا
28 فروردین 94 1:15
واقعا که زیبا مینوسید من که اشک تو چشمام جمع شد ایشالله خدا یه فرشته نازو شیرین زبون دیگه بهتون هدیه کنه واقعا لیاقتشو دارید راستی مرسی که لینکم کردین بازم بهمون سر بزنید حوشحال میشیم
مامان مهلا
پاسخ
سلام ممنون خانومی خیلی لطف داری خدا از دهنت بشنوه چه دعای خوبی کردی ممنون راجع به لینک هم من باید ممنون شما باشم
مامان ریحانه
29 فروردین 94 10:28
سلام مهلا جونم از دیدی که نسبت به زندگی داری واقعا لذت بردم واژه ی آموزگار که برا یسنا جون به کار گرفته ای واقعا عالیه چه درک صحیحی داشتی از مادر بودنت واقعا که من و تویی که تو غربت بودیم آموزگارمون بچه هامون بودن و بهت این نویدو میدم که زودتر به فکر یه نی نی کوچولوی دیگه باش چون همانطور که گفتی یسنا باعث شده که خوب خوب بتونی از عهده ی یه کوچولوی دیگه بر بیای همونطور که من سر کلاس درس پسرم پوریا درسها آموختم و همینا باعث شد که برای بزرگ کردن نازنین سر بلند بیرون بیام باور کن مهلا جون منم مثل تو تنهای تنها بودم تو بزرگ کردن بچه هام شاید گاهی دختراییو میبینم که حتی تا دو سالگی هم ماماناشون بچه هاشونو میبرن حمام و من مجبور بودم برای اولین بار پوریا رو تو چهل روزگی خودم تنهایی حمام کنم شاید یکم دلم میگیره ولی بعد به خودم میام و افتخار میکنم و احساس دیگه ای نسبت به خودم پیدا میکنم احساسی که نشون دهنده ی توانایی بوده که خدا بهم داده تا بتونم دست تنها تو غربت دو تا گلمو بزرگ کنم و من این احساس و خیلی دوست دارم موفق باشی دوست من
مامان مهلا
پاسخ
سلام ریحانه جان قربانت لطف داری خانوم درکت میکنم عزیز دوران بارداری هر وقت میرفتم دکتر دخترای دیگه ای تو شرایط من بودن که همشون با ماداشون میومدن دکتر نگاهشون که میکردم دلم میگرفت چون همیشه تنها میرفتم برا چکاپ اما حالا که خاطراتمو مرور میکنم می بینم دوریم باعث شده مادر نترسی بار بیام و بدون دخالت دیگران مادر بودن رو تجربه کنم تو شهر غریب زندگی کردن سخته اما خوبیایی هم داره که یه نمونه ش همینه که بچه ت اون جوری بار میاد که خودت میخوای نه پدر مادراو کسب تجربه و استقلال
مامان ندا
29 فروردین 94 13:36
سلام مهلا جووون ..نوشته ت فوق العاده س
مامان مهلا
پاسخ
سلام ندا جان ممنونم
اتی مامان
29 فروردین 94 14:58
سلام مهلا جون،باحرفات احساساتی شدم...انشالله به زودی زود یه فرشته ی دیگه به جمعتون اضافه بشهشیرین منی یسنا
مامان مهلا
پاسخ
سلام خاااااااااااانوم عززززززززززززیززززززززززززززم انشالله هر چی خدا بخواد
مامان زری
30 فروردین 94 21:50
سلام دوست گلم نمی دونم چرا کل اطلاعت من که براتون میخوام پیام بفرستم ثبت نمیشه حتی می نویسه که پیام ارسال میشه اما تو پیامهایی که شما تایید می کنید من دیده نمیشم نمی دونم مشکل از کجاست اما خیلی برام مشکل یاز شده 537
مامان مهلا
پاسخ
سلام نمیدونم راستش منم تازگیا پیامی از شما دریافت نکردم انشالله که حل میشه به هر حال ممنون که سر میزنین بهم
مامان زری
30 فروردین 94 21:50
Kg824
مینا
31 فروردین 94 14:51
سلام مهلاجونمممممممم به به ميبينم ك هوس ني ني داري ايشالا اگه قصدشو داري ي گل پسر خدا بهت بده ك هم جفتت جورشه و هم لذت مامان ي پسر تپل مپل رو هم تجربه كني خيلي زيبا نوشتي دوستم من ب داشتن همچين دوستي افتخار ميكنم از جاي من روي ماه گل دخمليو ببوس
مامان مهلا
پاسخ
سلام به روی ماهت دیگه چکار کنیم ولی دوس دارم دومی هم دختر باشه نه اینکه بگم پسرا بدن من اینجوری دوس دارم که بچه هام همجنس باشن تا جفت!!! ممنوووووووووووووون منم به داشتن دوستی مثه تو افتخار میکنم
مامان مهدیه
1 اردیبهشت 94 22:36
مثل همیشه عالی و تاثیر گذار زنده باشی مادر نمونه
مامان مهلا
پاسخ
ممنونم عزیزم نظر لطفته
مامان زری
16 اردیبهشت 94 8:44
سلام مامانی مهربون و یسنای گلم . خیلی دوستتون دارم متنون قشنگ بود واقعا مادر فرشته است من عاشق همه ی مامانها هستم انشالله که تنشون همیشه سلامت سلامت باشه راستی من رمز میخوام ههههه ببخشیدا زیادی صمیمی شدم
مامان مهلا
پاسخ
سلام ممنونم ما هم همچنین بله همینطوره خدا همه مادرا رو حفظ کنه برا بچه هاشون خواهش میکنم باشه میفرستم براتون