یسناگلییسناگلی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
آرش کوچولوآرش کوچولو، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

گنجشکک اشی مشی

کمک به مامان

چند روز پیش  بابایی دستش درد نکنه یه عالمه اسفناج گرفته بود  انقدی که خوب از بیکاری در اومدم و وقتم حسابی باتمیز کردنشون پر شد همیشه همینجوری سبزی میخره بابا یکی نیست بهش بگه چرا این همه اسفناج برا دو آدم ونصفی؟ ولی خب حالا دیگه تنها نیستم یه دختر دارم مثه شیر هوامو داره نمیذاره بهم سخت بگذره وخلاصه چند دقیقه اول رو کمکم کرد اسفناج پاک کنم دست گلت درد نکنه عزیز مامان     ...
28 بهمن 1392

تولد عشق

      امروز 15 دی تولد عشقمه.تولد همراه و همسفر زندگیم ,تنها کسی که حاضر شدم ذره ای از وجودم رو باهاش شریک بشم تا با هم یسنا رو داشته باشیم. محمد جان: امروز روز تولد توست و من هرروز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیبا ترین لحظه ها رابرای من بسازی,تولدت مبارک           امسال میخواستم غافلگیرت کنم براهمین از دیشب حتی بهت یه تبریک ساده هم نگفتم . یه کیک خونگی ,یه کادوی نه چندان گرون قیمت با یه تبریک ساده توی وبلاگی که برای دختر گلت ساختم تا لحظه های خوش بزرگ شدنش رو با هم بنویسیم ,نمیدونم چقدر خوشحالت میکنه ولی...
15 دی 1392

سرگرم کننده ترین بازی برای یسنا

   سال و3-2 ماهت که بود تا کنارت می نشستم خودت رو می چسبوندی به من وقت وبی وقت ازم شیر میخواستی یه روز برای فرار از بهوونه گیریهات برای شیر یه فرکری به سرم زد رفتم یه سررسید پارسالی ویه خودکار اوردم شروع کردم به کشیدن شکلک برات:نی نی خندون ,نی نی ناراحت ,گریون ,اخمو و....وهمه جور حیوون فانتزی .خدایی نقاشیمم بد نبود! از اون روز عاشق نقاشی شدی ,تا حوصله ت سر میرفت دستمو می گرفتی ومیبردیم تو اتاق واشاره میکردی به همون سررسید و می گفتی نی نی .منم برات میاوردمش ونقاشی میکشیدم. الهی بگردمت از اون روز مجله خون هم شدی وبا همه کوچولوییت هر جا عکس بچه ها رو میدیدی اداشون رو در میاوردی مثلا اگه بچه در حال جیغ کشیدن بود تو هم جیغ میکشید...
15 دی 1392

کارای جدید یسنا

   چند روزیه که کارای جدید یاد گرفتی,وقتی جیش داری با خودت حرف میزنی ومیگی من جیش بگونم بعدم روزانوهات میشینی وجیشتو میکنی واعلام میکنی من جیش کدم این کارو از یاسمین خاله یاد گرفتی که چند سال از خودت بزرگتره و دیگه تنهایی میره دستشویی فکر میکنم اونو موقع جیش کردن دیدی .دختره فضول به جیش کردن بقیه هم کار داری ؟! فکر میکنم دیگه کم کم باید از جیش بگیرمت.   یه کار دیگه هم که یاد گرفتی پنچر شدنه آخه چند هفته ای میشه که صبح تا شب برنامه عمو پورنگو نگاه می کنی وعاشق شخصیتاشی . کمرتو قر میدی میشینی و میگی:فییییییییییسسسسسسسسس بعدشم از من میخوای که بادت کنم  منم بادت میکنم وبلند میشیو میپری هوا وبومبلم میکنی هیکل کوچولوت خیلی ب...
15 دی 1392

لغت نامه یسنا گلی

سلام عزیز دلم یا بقول خودت سمام,      وقتی خیلی خیلی کوچولو بودی ,زیاد باهات حرف میزدم.منو که میشناسی ازحرف زدن بابچه ها بیشتر لذت میبرم تا آدم بزرگترا .البته تو استثنایی بزرگ هم به بشی بهترین هم صحبت منی,مثه الان. چون زیاد باهات حرف میزدم ,خیلی زودتر از اونی فکر میکردیم زبون باز کردی الان تو سن 1سال و10ماهگی خیلی قشنگ صحبت میکنی وبعضی کلمه ها رو خیلی بامزه میگی که میخوام اینجا بنویسم تا برا همیشه یادم بمونه . ادودو:عروسک                                &nb...
14 دی 1392

عکسای 1 تا2 سالگی یسنا

         یسنا گلی /مسافرت شمال/1سال و4 ماهه             یسنا درحال آماده شدن برای عروسی            اینجا یسنا زمین خورده بود وسرش 3تا بخیه داشت بمیرم براش خیلی ازش خون رفت ولی خداروشکر بخیر گذشت پیرهن تنش رو هم مامانم دوخته       ...
14 دی 1392

اولین های یسنا گلی

اولین لبخندت:2ماهگیت بود اولین قهقهه:4ماهگیت بود اولین غذایی که خوردی:حریره وفرنی در4ماهگی اولین مراجعه ات به پزشک :25 روزگی بخاطر کولیک شبانه تا یک ماه هرشب یکی دو ساعت گریه میکردی اولین کلمه ای که گفتی :مام(مامان اولین جمله ای که گفتی:بابایی نگن(وقتی بابا سربه سرت میذاشت) اولین مهمانی که رفتی :دیدن ثنا که 16روز ازتو کوچیکتر بود در1ماهگی اولین دندونت که در اومد :دندون پیشین پایین چپ بود در7ماه ونیمگی اولین مسافرتت:در7ماهگی اولین بار که تنهایی روی پاهات ایستادی :مصادف با اولین شب یلدای زندگیت بود(انشاالله که عمرت مثه شب یلدا طولانی بشه وبتونی همیشه روپای خودت بایستی) اولین قدم زندگیت:یک هفته به 1سالگیت ا...
12 دی 1392