امان...امان ...امان از بچه های امروزی!!!
همین چند دقه پیش از اینکه مطلب رو بنویسم ; خانووووووم تریپ سخنرانی ورداشته رفته پشت میز عسلی واستاده دستاشم گذاشته رو میز و میگه:"سلاااااااام به همگی " و چند تا جمله که نه فعل داره و نه قید و نه....کلا نه سروته منم رفتم یه کتاب آوردم بگیرم جلو صورتم و یواشکی زیر نظرش داشته باشم که ,خیر سرم بازیشو خراب نکنمو و تمرکزش بهم نریزه, تا اومدم نشستم ,در حین سخنرانیش گفت :"لطفا کتاباتونو ببندین بذارین کنار دستاتونم از جلو دهنتون وردارین " دوتا موسی تقی, خیلی وقته اومدن رو تراسمون لونه درست کردنو تخم گذاشتن .! الانم که دیگه جوجه هاشون ماشالله تقریبا بزرگ شدن ! یسنا, همیشه میره نگاشون میکنه ,دیروز با عجله...